هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

زندگي ايراني خانه ايراني
پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ساعت 21:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دم معماران قديم گرم كه خانه را براي رسيدن به آرامش مي‌ساختند. خانه‌هاي قديمي تلفيقي بودند از سردر ورودي، سكوها، هشتي‌ها، ايوان‌ها، دالان‌ها، حياط‌ها و اتاق‌ها، حوض‌ها، آشپزخانه‌ها و آبريزگاه‌ها.

سكوها بيرون از فضاي خانه و چسبيده به در ورودي، جايي براي استراحت رهگذران و محلي براي گفت‌وگو با همسايه‌ها بود كه اگر سرت را بالا مي‌كردي سازه‌اي هلالي شكل را مي‌ديدي كه زمستان‌ها مانع خيس شدن زير برف و باران بود و تابستان‌ها حكم سايبان در برابر آفتاب سوزان را داشت.

درهاي ورودي خانه‌هاي قديمي هم چوبي و دولنگه بود كه رويشان كوبه‌هاي حلقه‌اي و چكشي سوار بود كه صاحبخانه، زن يا مرد بودن مهمان را از روي صداي كوبه‌ها تشخيص مي‌داد. در ورودي كه باز مي‌شد پاي مهمان در اولين گام به هشتي‌ها مي‌رسيد؛ به فضايي هشت ضلعي يا نيمه هشت ضلعي كه باز هم سكوهايي براي نشستن در آنها وجود داشت.

دالان خانه‌هاي قديم هم حكايت خودش را داشت. همان راهروهاي پر پيچ و خمي كه به اين علت پيچ و تاب داشت كه تازه واردان به محض ورود از فعاليت‌هاي درون حياط باخبر نشود. اما حياط، قلب تپنده خانه‌ها بود كه نه فقط فضايي براي انجام امور خانه بلكه محيطي براي برگزاري مراسم مختلف و جمع شدن فاميل و دوستان بود. اندروني‌ها هم كه مصداق آرامش بود ، همان اتاق‌ها و تالارهايي كه جز خودماني‌ها كسي پايش به آنجا نمي‌رسيد. خانه‌هاي قديمي جايي براي لمس راحتي و آسايش بود چون معماران چند نسل قبل، تعبيرشان از خانه، جايي براي دور هم جمع شدن اعضا و تقويت دوستي‌ها بود. براي همين در ساختن بنا وسواس داشتند كه جهت خانه به سمت نور خورشيد و قبله باشد تا در روزهاي گرم، سايه داشته باشد و در روزهاي سرد آفتابگير بشود.

سبك معماري و زندگي ايرانيان قديم اين گونه بود و به همين علت است كه حالا در عصر مدرنيته، خيلي‌ها افسوس بازگشت به آن دوره‌ها را مي‌خورند و با اين‌كه در خانه‌هاي مدرن زندگي مي‌كنند دلشان براي آن همه آرامش و صميميت تنگ مي‌شود.

خانه‌هاي تنگ دل‌هاي تنگ‌تر

شايد همه تقصيرها به گردن معماران نباشد كه يادشان رفته يك ايراني حتي در قرن بيست و يكم هم يك ايراني است با تمام نيازهايي كه نياكانش داشته‌اند. شايد تقصير افزايش جمعيت و كمبود زمين و عصر ارتباطات باشد كه سبك زندگي ما مردم را عوض كرده و با دستكاري ذائقه‌هايمان، كاري كرده كه در آپارتمان‌هاي تنگ و بدقواره زندگي كنيم و هميشه دلمان بخواهد از اين خانه‌هاي دلگير بيرون برويم و دمي در كنار گلي، درختي يا فواره آبي، آرام بگيريم.

مي‌گويند خانه‌هاي امروزي ما مردم، نقلي است اما گاه كار از نقل مي‌گذرد. قيمت زمين در شهرها كه سير صعودي گرفت وسعت آپارتمان‌ها هم آب رفت. حالا بيشتر مردم در خانه‌هايي زندگي مي‌كنند كه از آشپزخانه همه جاي خانه در تيررس نگاه است و اگر كسي در اتاق خواب، خوابيده باشد همه حتي تازه‌وارد‌ها نيز او را مي‌بينند. سرويس‌هاي بهداشتي هم فقط چند قدم با نشيمن فاصله دارد. براي همين وقتي مهماني در خانه است كمتر كسي در سرويس‌هاي بهداشتي احساس راحتي مي‌كند.

خانه‌هاي امروزي ما كه چارديواري‌هاي دخمه مانندند بيشتر از آن‌كه جايي براي زندگي آدم‌ها باشد، جايي براي كيپ به كيپ چيده شدن اسباب زندگي‌اند كه خودشان از بس زياد و متراكم‌اند مانع اصلي براي زندگي كردن شده‌اند. براي همين است كه ما دلمان در خانه‌ها مي‌گيرد.براي همين است كه بيرون رفتن از خانه براي تازه كردن نفس ميانمان رسم شده. براي همين است كه بچه‌هايمان از ماندن در خانه بيزارند و پارك كوچك محل كه جايي براي دويدن دارد را به نشستن در فضايي تنگ و شلوغ كه براي اين‌كه همسايه‌ها به درونش نگاه نيندازند، با پرده‌هاي كلفت پوشيده شده ترجيح مي‌دهند.

وداع تلخ با حياط

بچه‌ها، بزرگ‌ترين بازنده‌هاي زندگي در آپارتمان هستند. آنها كه روزي به سمت حياط خانه پر مي‌كشيدند و در حوض شيرجه مي‌رفتند و آب تني مي‌كردند حالا اگر شانس بياورند و اجازه داشته باشند درون حمام‌هاي تنگ آپارتمان‌ها در لگن پلاستيكي حمام آب بازي مي‌كنند.

بچه‌هاي امروز نمي‌توانند در خانه بدوند چون همسايه پايين و بغل و بالا از صداي دويدن عذاب مي‌كشد. آنها حتي نمي‌توانند بلند بخندند چون صداي قهقهه كودكانه‌شان تا هفت خانه آن​طرف‌تر مي‌رود و صداي مردم را در مي‌آورد. بچه‌ها در خانه‌هاي امروزي اگر درس و مشق نداشته باشند تنها وسيله سرگرمي‌شان تلويزيون است و بازي‌هاي كامپيوتري كه كارشناسان مي‌گويند خوره روان بچه‌هاست.

كودكان امروز از كودكان ديروز شيطان‌تر نيستند و بيشتر از آنها خطر نمي‌كنند اما چون در خانه‌هاي تنگ با آداب و رسوم عجيب كه در هيچ زماني موردپسند ايراني‌ها نبوده، زندگي مي‌كنند شيطان‌تر و غيرقابل كنترل‌تر به چشم مي‌آيند.

اگر روزي معجزه‌اي شود و دوباره حياط و حوض آب به خانه‌هاي ما مردم برگردد درستي اين جمله ثابت خواهد شد.

كولر، بادگير، آب انبار، سايد باي سايد

باد خنكي كه كولرهاي گازي به صورت مي‌زنند نظير ندارد. زيبايي اي كه يك يخچال فريزر سايد باي سايد به خانه مي‌دهد بي‌همتاست، چشم‌اندازي كه مبلمان‌هاي خوشرنگ و طرح به خانه مي‌دهند مثال‌زدني است، اما اينها كجا و دلنشيني بادگيرها و آب خنكي كه از آب انبارها بيرون مي‌آمد و در كاسه‌هاي سفالي سركشيده مي‌شد كجا؟

مردم امروز همه جور وسايل راحتي دارند؛ گوشت را چرخ گوشت چرخ مي‌كند، سبزي را سبزي خردكن، آب ميوه را آبميوه‌گيري، جمع كردن خرده آشغال‌ها را جاروبرقي، پاك كردن لكه‌هاي چربي را بخارشوي‌ها و پودرهاي چند آنزيمه ماشين لباسشويي و بقيه كارها را دستگاه‌هاي ريز و درشتي كه براي رتق و فتق امورخانه ساخته شده‌اند.

نمي‌شود خدمات اين وسائل به بشر را ناديده گرفت و نمك نشناسي كرد و اعتراف نكرد به يمن حضور اين وسايل در خانه‌ها چرخاندن امور زندگي تا چه حد راحت شده است. اما موضوع اين است كه ما مردم كه روزي گوشت كنار گذاشته براي غذا را در هاون‌هاي سنگي مي‌كوبيديم و آنقدر له‌اش مي‌كرديم كه براي پخت كوفته آماده شود يا مايي كه ساعت‌ها به پارچه‌هاي رنگارنگ چشم مي‌دوختيم و با ضربه‌هاي سوزن و نخ روي پارچه، لباس‌هايي با تن خور زيبا مي‌دوختيم حالا با اين‌كه ديگر كسي چنين توقعي از ما ندارد ولي كمتر از قبل احساس آرامش و آسايش مي‌كنيم.

شايد اين احساس به سبك زندگي امروزي‌مان برگردد؛ به وسواس ما براي كشيدن پارچه‌هاي بزرگ روي مبل‌ها و مبارزه با لكه‌هاي غبار كه عاشق نشستن روي مبل است و به اشتياق ما براي خريدن جديدترين لوازم زندگي كه لازمه بودنشان حركت با احتياط در خانه است.

البته شايد نتوان حكم داد كه مردم امروز چون ايراني‌اند حتما بايد به سبك نياكانشان زندگي كنند و خانه‌ها را از فناوري خالي كنند ولي مي‌شود اين پيشنهاد را داد كه در همين خانه‌هاي به‌روز و مدرن، اسباب خانه را طوري چيد كه همه در آن احساس راحتي كنند. مثلا شايد اين پيشنهاد خوبي باشد كه به جاي خريدن مبلمان استيل كه اعضاي خانه يا اجازه نشستن روي آن را ندارند يا اگر مي‌نشينند نبايد زياد روي آن جابه‌جا شوند، مبلماني راحتي خريد كه هم كار مبلمان را بكند و هم وسيله‌اي براي راحتي اعضاي خانواده باشد.

يا مثلا اگر خانه‌ها كوچك و نقلي‌اند و بيش از يك اتاق ندارند باز هم پشتي‌هاي قرمز و تركمن حتي اگر يك جفت هم شده در آن چيده شود تا بزرگسالان و بچه‌هاي خسته و تازه از راه رسيده با تكيه دادن به آن دمي به آسايش برسند. تا به حال فكر كرده‌ايد اگر به جاي نوشيدن آب و چاي در ليوان‌هاي فرانسوي و ژاپني كه هميشه دلهره لب پر شدنشان وجود دارد، سردي و گرمي نوشيدني‌ها را در ليوان‌هاي سفالي آبي رنگ بنوشيم تا چه حد به هويت ايراني‌مان نزديك شده‌ايم؟

حفظ حريم خصوصي

هزار دليل مي‌توان آورد كه چرا ما ايراني‌ها حالا ترجيح مي‌دهيم مثل خودمان زندگي نكنيم و مدام چشممان به خارجي‌ها باشد و از آنها الگو بگيريم. كوچك شدن خانه‌هاي ما هم هزار دليل دارد و ديگر بعيد به نظر مي‌رسد​​ بتوانيم هر كدام از ما خانه‌هاي حياط‌دار و دلباز داشته باشيم.

اما در چنين شرايطي مگر مي‌شود زندگي را متوقف كرد؟ مگر مي‌شود از ديگران خواست حالا كه فضاي خانه‌ها تنگ است قيد راحتي را بزنند؟ اين هم محال است از كسي بخواهيم حالا كه چاره‌اي جز جمع شدن زير سقف‌هايي كوچك وجود ندارد از حفظ حريم شخصي‌شان صرفنظر كنند.

آن زمان كه خانه‌هاي ايراني اندروني و بيروني داشت و اندروني‌ها چند اتاق، اين وسعت فضا خود به خود سبب مي‌شد هر يك از اعضاي خانواده براي خود حريمي شخصي داشته باشند. اما حالا كه در خانه‌هاي نقلي، پدر و مادر و چند فرزند زندگي مي‌كنند و يك اتاق خواب خانه متعلق به چند نفر است حفظ حريم شخصي با چالش روبه‌رو شده است.

اما با امكانات موجود، باز هم چاره‌اي نيست چون نه مي‌شود فضاي خانه را بزرگ‌تر كرد و نه مي‌شود از حريم شخصي چشم پوشيد. ولي مي‌توان طوري رفتار كرد كه هم حرمت افراد در خانه‌هاي كوچك حفظ شود و هم حريم خصوصي‌شان. در كتاب‌هاي روان‌شناسي و گفته‌هاي روان‌شناسان نسخه‌اي وجود دارد كه اگر رعايت شود نتيجه‌اي كه گفته شد به دست مي‌آيد. خلاصه اين نسخه يك كلمه است؛ ايجاد صميميت ميان اعضاي خانواده. به اعتقاد روان‌شناسان ورود به حريم خصوصي افراد از سوي هر كسي كه انجام شود دال بر بي‌اعتمادي به فردي است كه در كارش سرك كشيده مي‌شود.

به همين علت درس اول آنها به پدر و مادرها اين است كه همه توان خود را براي ايجاد صميميت با فرزندان به كار ببرند تا اين ارتباط عاطفي عميق، هيچ مساله مخفي و پنهاني بين آنها باقي نگذارد و در نتيجه زمينه شكسته شدن حريم خصوصي افراد فراهم نشود. بي‌شك اگر اين رابطه عاطفي در خانه‌اي برقرار باشد فرزندان نيز دست از سرك كشيدن در كار ديگران برمي‌دارند چون شك ندارند كه اعضاي خانواده در همه حال به هم حقيقت را مي‌گويند.

البته حسن پاشا شريفي، روان‌شناس وعضو هيات علمي دانشگاه يك نكته تكميلي هم براي اين موضوع دارد و آن اين‌كه وقتي فرزندان از سن كودكي خارج شدند ديگر نبايد تابع محض ما باشند و بايد بتدريج از آزادي عمل بيشتري برخوردار شوند يعني ما بايد براي آنها حريم استقلال و آزادي قائل شويم و در اموري چون انتخاب لباس و انتخاب دوست، دست آنها را باز بگذاريم و در تمام مراحل زندگي، راهنما و دلسوز خوبي برايشان باشيم و طوري با آنها رفتار كنيم كه مطمئن باشند به آنان علاقه‌منديم.

اگر در خانواده‌اي روابط بين كوچك‌ترها و بزرگ‌ترها اين گونه تعريف شود، مي‌شود مطمئن بود كه در آن نه حريمي شكسته مي‌شود و نه عضوي آزار مي‌بيند بلكه خانه براي همه افراد، به محيطي گرم تبديل مي‌شود كه با وجود چيدمان مدرنش پر از گرما و صميميت خانه‌هاي قديم است.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:جام جم



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: زندگي ايراني خانه ايراني, زندگي ايراني, خانه ايراني